اندیشه ناگهانی شماره ۹: کرگدنم آرزوست...

ساخت وبلاگ

وقتی شما یک کرگدن هستید ... یا وقتی حس اینو دارید که میتونید یه کرگدن باشید، ناخودآگاه ذهنت میگرده دنبال چیزایی که به این کرگدنیه وجود شما دامن میزنه. حالا اصلا کرگدنی نه...، گرگی، خرسی، خری، سگی یا هر جک و جونور دیگه. دیدین مثلا میگن: «عین سگ پاچه میگیره» یا مثلا: «عین خر کار میکنه!» ما هرروزه کلی از این جک و جونورا دوروبر خودمون داریم، اصلا باهاشون زندگی می کنیم، کار می کنیم، ناهار یا شام میخوریم، معاشرت میکنیم حتی آمیزش داریم باهاشون. نکته جالبش اینه که از این خلق و خوی حییونیشون خیلی هم بدمون نمیاد. اما وقتی اسم کرگدن رو میشنویم چهره درهم میکشیم و رو برمیگردونیم.


 ما آدمای شکمو رو خرس یا گاو میدونیم، آدمای بزدل و ترسو رو موش خطاب میکنیم، بد اخلاقا و عنق ها رو سگ میدونیم، اونایی که زبون تند و تیز و گزنده دارن مار و عقرب به حساب میاریم و کلی موارد دیگه. اما چه اتفاقی میوفته؟ از همین حیوونا به عنوان حیوان خانگی استفاده میکنیم و کلی هم باهاشون حال میکنیم و گاها حتی ارتباط عاطفی ای که با این حیوونات ایجاد میشه جای روابط انسانیمون میگیره. اما حاضر نیستیم یه کرگدن به عنوان حیوون خونگیمون نگه داریم. چرا؟ چون هیکلش بزرگه و شاخ هم داره. خب عزیزمن گاوم هم گنده است و هم شاخ داره... نه، داستان چیز دیگه ایه. احتمالا کرگدن مارو قبول نمیکنه که پیشمون بمونه. اون حتی حضورمارو تو محیط زندگیش تحمل نمیکنه چه برسه به اینکه زیر یه سقف با ما بخوابه.

ادامه مطلب
اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : ناگهانی, نویسنده : fdaddyone بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 23:51