صفر زمانی

ساخت وبلاگ

۱- فکر کنم اولین عید و سال تحویلی که حدودا یادمه مربوط به سال ۶۷ میشه... دقیقا سی سال پیش! اینکه اونقدر عمر دارم که عددی مثل سی در اون جا میگیره برام عجیب میرسه. فکر میکنم سالهایی رو که گذروندم باید بهتر میگذروندم. اما یه چیزی رو میدونم، حالا بهتر میدونم از زندگی و لحظاتم چه طور لذت بیشتری ببرم. با خوندن، با نوشتن، با پیاده روی، با مسافرت، با بازی با فندق، با خرید با بزرگه، با کار، با درس، با همکار، با دوست، با دمنوش، با قهوه، با رانندگی، با شمع، با گلدون... میتونم خوب و خوشحال و سلامت و راحت باشم و عاشق هم نباشم! 

۲- در ده سال گذشته، این دومین باره که لحظه سال تحویل، در کنار خانواده همسر نیستیم. راستش یادم میاد که در آغاز زندگیمون، دقیقا ده سال پیش اینجوری باهم هماهنگ کردیم که یک سال درمیون عید پیش خانواده یکیمون باشیم. گفتن نداره که هنوز اون «یک سال درمیونه» من نرسیده که ما کنار خانواده من یا حتی اصلا خونه خودمون باشیم. از این موضوع دلخور نیستم. راستش برای خودم ابدا مهم نیست کجا باشیم اما بی توجهی بزرگه نسبت به اون قول و قرار آزاردهنده شده. 

ادامه مطلب
اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 68 تاريخ : جمعه 24 فروردين 1397 ساعت: 13:41