خربودن!

ساخت وبلاگ

۱- دلم میخواست یه چیزی بنویسم اما کلمات جفت و جور نمیشدن... درست پرورونده و منظم نمیشدن. حرف و مطلب برای گفتن داشتما اما بلد نبودم بال و پر و بسط اش بدم. خنگ شده بودم... هنوزم هستم و اونایی که اهل نوشتن یا حتی حرف زدنن میدونن و درک میکنن که این وضعیت لال شدگی چقدر سخت و دردناک و عذاب آوره. احتمالا یه چیزی مثل پریوده!


۲- سخت تر از حرف زدن یا حتی نوشتن، شنیدن و خوندنه. بخصوص برای اون دسته ای که خوب می نویسن و خوب میگن، شنیدن یه جور توهین مستقیم به حساب میاد. کاری ندارم به اینکه برخی آدم ها اساسا دهن هستن و عضوی مثل گوش ندارن که ارتباط بین شمای گوینده و مغز و شعور احتمالی این دوستان رو برقرار کنه. میدونید چیه؟ اصلا دروازه ای برای ورود و پذیرش در درک و شعور برخی آدم ها نیست. پس بیخود زور الکی نزنید، به جاش از بحث صرفنظر کنید و یه «آهااااان، از اون لحاظ میگی...» بگید و به یه بهونه ای از مهلکه در برید. غیر از این وقت تلف کردنه.

ادامه مطلب
اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 0:28