آنچه درباره مسافرت به باکو باید بدانید

ساخت وبلاگ

۱- ما به صورت زمینی مسافرت کردیم. با ماشین خودمون تا آستارا رفتیم و از اونجا و بعد از گذشتن از مرز با ماشین های آذربایجان تا باکو. نسبت به مسافرت هوایی کم خرج تر، طولانی تر، جذاب تر، پر دردسرتر، مفرح تر و البته خطرناک تره.

۲- گلی به جمال راننده های بین شهری خودمون... راننده های آذری چنان عنان گسیخته و بی مهابا رانندگی میکردن که به جد توصیه میکنم اگر ناراحتی قلبی یا ضعف اعصاب دارید و یا زن باردار همراهتون هست عطای مسافرت زمینی رو به لقائش ببخشید. 

۳- شاید باورتون نشه اما هر مانات آذربایجان بین ۲۲۰۰ تا ۲۳۰۰ تومان ارزش داره!!! تازه پایین اومده و تقریبا ثابت شده. توصیه میکنم فقط کمی در حدود ۱۰۰ مانات از ایران تهیه کنید و مابقی پولتون رو به صورت دلار یا یورو به باکو منتقل کنید. کارمزد کمتر و حتی هزینه کمتری برای change میپردازید.

۴- به نسبت ماشین های چینی در ایران، در آذربایجان بنز وجود داره! البته همه مدل بنز که صدقه سر واردات تقریبا آزاد خودرو و تعرفه گمرکی پایین اتفاق افتاده. این بنز ها که ظاهرا وظیفه اصلیشون جابه حایی مسافر بین شهرهاست مدل های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ رو در بر میگیره. بعد از عبور از مرز اگر خوش شانس باشید میتونید یه بنز سدان ۲۰۰۵ به بالا پیدا کنید و مسافت حدود ۵ ساعت رو خیلی شیک و راحت طی کنید. هرچند راننده بواسطه نحوه رانندگیش به هرحال دهنتون سرویس میکنه.

۵- با یه حساب سر انگشتی در آذربایجان میتونید با پول پنجاه هزار تا صد هزار بطری آب معدنی کوچیک، صاحب یه بنز مدل ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ بشید!!! در ایران پراید مدل ۸۶ هم بهتون نمیدن، حتی موتور هم نمیتونید بخرید... فکر کنم حتی الاغ هم گرون تر دربیاد!!

۶- هزینه زندگی در باکو از تهران بیشتره اما نه با معیارهای واحد پولی خودشون. درواقع ارزش پایین ریال باعث میشه به نظر بالا برسه. اما برای خرید بسیاری اقلام وارداتی مثل پوشاک به مراتب هزینه پایین تری نسبت به ایران میپردازید و میتونید به راحتی و با حدود ۲۰ تا ۵۰ درصد ارزونتر نسبت به ایران، از هر برند ترک و بخصوصااروپایی خرید کنید. تازه بدون احتساب آف های احتمالی و از نمایندگی اصلی، و نه از واردکننده های سلیقه ای و با تعرفه گمرکی بالا مثل چیزی که در کشور خودمون دیده میشه.

۷- شما به هیچ عنوان در باکو احساس غربت و تنهایی نمیکنید. فرق نمیکنه توی مرکزخریدی در مرکز شهر باشین یا رستوران و یا حتی پارک آبی، طبیعتا باید مراقب حرف زدنتون باشین. کسی که از کنارتون رد میشه، تقریبا همون قدر که ممکنه آذری باشه، ممکنه ایرانی هم باشه! عمده توریست های باکو، ایرانی ها و اعراب هستند و برخی کشورهای بلوک شرق.

۸- به تعداد پراید در کشور ما، در آذربایجان انواع لادا وجود داره. ماشین های جمع و جور و سگ جون و سفت و آشغالی هستن که عین خر کار میکنن، ارزونن، مرگ ندارن و سمبل شوروی سابق هستن. اما نگران نشید، این لاداها فقط حکم خودروی شخصی برای افراد کم درآمد یا نهایتا متوسط رو داره و ابدا به عنوان تاکسی و مسافرکش استفاده نمیشه. 

۹- تاکسی های مرسوم باکو، ماشین هایی بادمجونی رنگ به سبک تاکسی های لندن هستش. بامزه ان، ارزونتر از تاکسی های معمولی ان و به علاوه همراهی بیشتری با مسافرها و بخصوص توریست ها دارن. این تاکسی ها یا مسافر دارند و در حال حرکتند، و یا کنار خیابون توقف میکنند تا مسافر سراغ اونها بیاد. برعکس ایران پول کرایه مسیر رو میگیرن نه تعداد مسافر و به ندرت هم به صورت گذری مسافر سوار میکنن. کرایه این تاکسی ها در مسافت های شهری بین ۵ تا نهایتا ۱۰ مانات متغیره و بستگی به توافق اولیه شما داره و خیلی هم در بند تاکسی متر نیستند.

۱۰- میتونید شماره راننده یکی از این تاکسی ها رو بگیرید و هر وقت و هرجا که مایل بودید باهاشون هماهنگ کنید و خیال خودتون رو از بابت ایاب و ذهاب راحت کنید. نگران نباشید، مجبور نیستید یه پاپاسی اضافه تر پرداخت کنید. اونها فقط کرایه مسیر شما رو میگیرن و هرجا پیاده بشید منتطر مسافر بعدی میمونن.

۱۱- دیدن چند فروند سمند ال ایکس و سورن و ال ۹۰ هم که در خیابان های باکو درحالا مسافرکشی بودند، جالب توجه بود. 

۱۲- من مردم آذربایجان رو مردمی آرام، ساده، فروتن، جدی و تا حدودی عبوس دیدم. البته عبوس خیلی لفظ مناسبی نیست. درواقع آذری ها مثل ما ایرانی ها دائم نیش مبارکشان باز نبود و از هر فرصتی برای جوک گفتن و لوده بازی استفاده نمی کردند. به جرات میتونم بگم در تمام این پنج روز من صدای خنده ای از آنها نشنیدم.

۱۳- سیگار کشیدن در بین مردم باکو نسبت به  ایرانی ها قبح کمتری داره و در اماکن عمومی بسیاری، جایگاهی برای کشیدن سیگار درنظر گرفته میشه، حتی برفراز قلعه قزل! اما به این معنی نیست که همه مفنگی و دودی و خمار هستند. برعکس اصلا هم نیستند. برایم جالب بود که به ندرت کسی را میدیدی که در حال راه رفتن سیگار بکشه. آنها ترجیح میدادند کنار دیواری بایستند یا روی نیمکتی بشینند و دودشان را بگیرند و بروند. شاید بخاطر اینکه کمتر دود سیگار را پخش کنند. باید خیلی چیپ یا ایرانی باشید که در حال قدم زدن سیگار بکشید!! 

۱۴- به شخصه آنها رو در برخورد با ایرانیها متواضع و افتاده و فاقد اعتماد بنفس دیدم. نمیدونم شاید این خلق ما ایرانیهاست که همه جا با غرور و تبختر و از منظر بالاتر رفتار می کنیم و یه جوری عمل میکنیم که انگار همین چند لحظه قبل از ماتحت فیل دراومدیم... حالا من هنوز نمیدونم چه لطف و مزیت و حسنی در ماتحت فیل هست که در بقیه ماتحت ها نیست!

۱۵- ظاهر مردهای اذربایجانی به مراتب مردونه تر از ایرانی هاست. از زیورآلات و مدل های موی عجق وجق وریش های تخمی خبری نیست. این شامل تمام رده های سنیشون میشه. زنان هم با همه جور پوششی دیده میشدن. از حجاب کامل تا تاپ و شلوارک... اما به همین وقت عزیز سحر قسم من نه مزاحمتی دیدم و نه متلکی و نه حتی نگاه هرزه ای.

۱۶- به نظر من زنان و دختران باکو ساده، راحت و زیبا بودند. مردان جوانشون هم افتاده، کم سروصدا و مرد بودن. اما نکته ای که برام جالب بود اینه که تقریبا به طور صد درصدی تمام مردان بالای ۴۰ سال اضافه وزن و شکم برآمده داشتن!!! انگار رسم نانوشته ای بین مردهای باکو برقرار بود که باید شکمتون از بالای کمربند اویزون باشه!!

۱۷- همه شهر به صنعت توریست کمک میکنه. ظاهرا برای مردم باکو کاملا جا افتاده که باید توریستش رو حفظ کنه بدون اینکه به طور شخصی نفعی ببره. به خاطر همین موضوع کاملا هوای شما رو دارن و هرجا لازم باشه بهتون کمک میکنن و به علاوه راهنمایی های لازم برای بیشتر گشتن و بیشتر دیدن و بیشتر خرج کردن(!) رو بهتون میدن. مثلا وقتی وارد کافه یا سوار تاکسی میشید به افتخارتون، موسیقی قبلی رو قطع و یکی دوتا ترانه ایرانی پخش میکنن...

۱۸- لطف کنید و اگر کنار ساحل باکو سیگار میکشید ابدا ته سیگارتون نندازید تو دریا. چون بدون تردید دریای خزر رو به اتیش میکشید!! ساحل باکو اصلا قابل استفاده عادی نیست و حجم آلاینده ها در اون بیداد که چه عرض کنم، غوغا میکنه. اکتشاف و استخراج نفت مهمترین یا شاید تنها دلیل چنین وضعی باشه. اماااااا... باز هم تفکر توریستی باعث شده تا اوضاع خیلی هم خراب نباشه. ساخت «بلوارپارک» درحاشیه دریا و وجود امکانات تفریحی مثل چرخ و فلک، قطارهای فانتزی، کافه ها و... وجود مراکز خرید و همچنین بناهای جذابی مثل «ونیز کوچک» و «اون قطاره که هوایی میره تا بام باکو» باعث شده هر روز عصر جماعت زیادی از ساکن و توریست از این محوطه استفاده و لذت ببرن. راستش به این میگن از آب کره گرفتن... البته در اینجاباید گفت «از گند پول درآووردن»

۱۹- به ما گفته شده بود که هنگام گذشتن از مرز و حتی هنگام تردد ممکنه مورد باجگیری پلیس و ماموران مرزی قرار بگیریم... والا ما که جز همکاری و خوبی و رفتار متین چیزی از این آدم ها ندیدیم. 

۲۰- موقع رفتن، در روز عید فطر وقتی از مرز رد میشدیم جماعتی حدود ۳۰۰ نفر توصف بودن. موقع برگشت در ظهر جمعه، فقط ما بودیم! طوری که وقتی رسیدیم، ماموران مرزی تازه میرفتن پشت جایگاه هاشون. حس کردم مزاحم اوقات شریفشون شدیم. حالا موندم که بقیه آدمایی که با ما اومدن، کجا غیبشون زد... چرا برنگشتن!!؟ 

۲۱- بهتون به جد پیشنهاد میکنم که به جای اقامت در هتل ۴ یا ۵ ستاره در حومه شهر، برید سراغ هتل های سه ستاره در مرکز شهر یا حتی در خود شهر قدیم. اینجوری هم هزینه کمتری بابت رفت و آمد انجام میدین، هم دروبرتون پر از کافه و رستوران و مرکز خریده و هم از مراکز دیدنی و تاریخی به طور دائم میتونید لذت ببرید. البته میتونید برید هتل هیلتون یا هتل فورسیزن و اصلا کلی حال کنید و پز بدین... اگر میتونید برید خیلی چیزخلید که نشستین منو میخونید. مایه دارای مرفه و استثمارگر...

۲۳- اولین چیزی که بعد از عبور از مرز ایران و کشف حجاب تا سرحد کشف عورت، براتون جلب توجه میکنه اینه که چرا اینقدر هیکل زنان ایرانی داغونه؟!!!! کاش جمعیت نسوان محترم این هزینه ای که بابت آلات و ادوات آرایش چهره میکنن صرف ورزش و هیکل خودشون میکردن یا لااقل حالا که نکردین همینجور یلخی همه چیتون نندازین بیرون. به خدا از بس هموطنام داغون بودن، از خجالت روم نمیشد تو چشم مامورای مرزی اذربایجان نگاه کنم.

۲۴- پارک آبی رفتن ما ایرانیها خیلی جالبه. یعنی کلا فانه. من فقط به یک نکته اشاره میکنم که خانم با مانتو روسری و شلوار کنار استخر نشسته و لنگای مبارکش با جوراب پاریزین سه ربع مشکی توی آبه و داره از همسر مبارکش و پسربچه سه سالش که دارن توی آب و بین مردهای اجنبی و زنان بیکینی پوش اب بازی(!) میکنن فیلم و عکس میگیره! حالا سوالم از این دوستان گرامی اینه که باباجون اگر به این چیزا اعتقاد دارین اصلا چرا اومدین؟ چرا برای مرد بله و برای زن نه؟ اکر اعتقاد ندارین دیگه این ادا اصولا چیه؟!

۲۵- در نهایت باید اعتراف کرد که آذربایجان یعنی باکو. هرقدر خود شهر باکو زیبا و جذاب و گرم و فعال و دوستداشتنیه، بقیه آذربایجان ضعیف وعقب افتاده. کافیه هنگام عبور از مرز، به تفاوت دو آستارای دو کشور توجه کنید... دیگه بقیه رو خودتون متوجه میشید. به علاوه به هیچ عنوان از طبیعت ساحلی گیلان و مازندران در آذربایجان اثری نیست. به جرات میتونم بگم اگر آذری ها با فضاسازی های تصنعی جلب توریست کردن و اقتصاد کشورشون مبگردونن، ما ایرانی ها میتونیم کل کشور رو از هر فعالیت اقتصادی دیگه بی نیاز کنیم. تنها کافیه از تعصب، خشونت، منفعت طلبی صرف و حماقت پرهیز کنیم و اینهمه خودمون رو از دنیا و بقیه آدمها سوا نکنیم و همه رو دشمن ندونیم و دستی به سروروی داشته های تاریخی و طبیعی و فرهنگیمون بکشیم... تا ببینیم چه طور کرور کرور ارز وارد این سرزمین میشه.

پی نوشت:

- چندتایی خاطره بامزه از مسافرتم دارم که شاید در پست های بعدی تعریف کردم.

- قطعا خیلی مسایل دیگه داشتم که بگم اما حالش نداشتم.

- من از این مسافرت فوق العاده لذت بردم، هر سه نفرمون لذت بردیم. احتمالا در سالهای آینده از این دست مسافرت ها رو تکرار کنیم.

- از کلیه دوستان درخواست میکنم که یا کامنت خصوص ندین یا انتظار پاسخ نداشته باشین و یا اگر انتظار دارین دستکم راه پاسخ هم ارائه کنید. فقط لطفا شماره ندین.

اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 17:47