و اما من...

ساخت وبلاگ

۱- حساب کردم دیدم من از ساعت ۷ صبح تا ۶ بعد از ظهر سر کارم، یعنی ۱۱ ساعت. صبح حدود ۶ از خونه میزنم بیرون و تقریبا ۷:۳۰ عصر میرسم خونه. شد ۱۳ ساعت و نیم. تقریبا ۱۰:۳۰ - ۱۱ شب میخوابم ۵ صبح بیدار میشم، یعنی ۶ تا ۷ ساعت میخوابم. خواب استاندارد یه آدم بالغ. خب با این اوصاف من روزانه فقط ۳ ساعت پیش دخترام هستم!! دخترایی که ظاهرا کنارشونم اما خیلی ازشون دورم و تقریبا همیشه دلم تنگشونه. 

۲- ظاهرا همه چیز آرومه و جریان منظمی داره. منم به جرگه آدم های یه نواخت و تکراری و روزمره دنیا اضافه شدم. تنها نکته تمایزم اینه که دارم مذهبی میشم. حتی نمازخون و قران خون. گاهی فکر میکنم خدا برامون شبیه یه دستگیره است. وقتی گرفتار و مستاصل و درمونده میشیم، یادش میوفتیم و آویزونش میشیم و به هزار امام و امازاده قسمش میدیم که کارمون راه بندازه. خداهم ساده لوح... شما چی بهش میگین؟ اهان... رحمان و رحیم!

ادامه مطلب
اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : و اما من خاف مقام ربه,و اما منتظرو الرب,و اما من اوتي كتابه,واما من, موازينه,و اما من خاف,و اما من اوتي كتابه بيمينه,وأما من نهى النفس عن الهوى,و اما منتظروا الرب,و اما ینزغنک من الشیطان,و اما ینزغنک من الشیطان نزغ, نویسنده : fdaddyone بازدید : 85 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 1:12