همیشه شعبون... یه دفه هم رمضون!!

ساخت وبلاگ

چند روز پیش نشستم و به عمر نه چندان بلند اما مداوم وبلاگ نویسیم فکر کردم، اولین چیزی که برام جلب توجه میکرد این بود که دیگه راحت نمینویسم. انگار دچار سانسور و گزینشی گفتن شدم. میدونم که دوستان و آشنایانم از نوشتن من مطلع نیستن (یعنی اینجور فکر میکنم وگرنه چه سینه ها چاک میشد و چه جامه ها دریده میشد!) اما چی منو در حرف زدن مهار میکنه؟ شما. بله دقیقا شما. اوایل راحت تر و صریح تر و بی پرواتر مینوشتم، نگران دید و قضاوت هیچکس نبودم اما الان شاید چون میشناسمتون، شاید چون بهتون علاقه پیدا کردم دیگه صرفا برای خودم نمی نویسم. درواقع این شما هستید که به من موضوع و هدف و حتی واژه برای نوشتن میدید. خب از این موضوع راضی نیستم و حالا میخوام ازتون انتقام بگیرم. چه کاریه که همیشه من بنویسم و شما بیاید قضاوت و تحلیل و تفسیر کنید و در نهایت کامنت بزارید؟ تازه من باید جواب هم بدم؟!! این بار برعکسه. این بار من براتون یه جا کامنت میزارم و دقه دلیمو سرتون خالی میکنم.

ادامه مطلب
اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 67 تاريخ : شنبه 16 ارديبهشت 1396 ساعت: 13:56