۸- اولین پنجشنبه اسفند

ساخت وبلاگ

۱۲:۴۵)

۱- هر جور حساب و کتاب میکنم، دخل و خرجمون جور در نمیاد. یعنی البته با حساب و کتاب من در نمیاد. با توجه به درآمد همسر خیلی هم خوب درمیاد. باورتون میشه در تمام این سال ها من هنوز نمیدونم دقیقا چقدر حقوق میگیره؟ حدودشو میدونم ها ولی ... البته ناگفته نمونه که از اونها نیست که بگه «حقوق من مال خودمه و ربطی به خرج زندگی نداره» اتفاقا برعکس، کاملا توی زندگیمون خرج میشه. البته به استثنای اژدها. بلاخره خرج بزک دوزکش باید از یه جایی دربیاد دیگه.

۲- آقای ناظم که معرف حضورتون هست؟! ایشون دیروز هم کسالت داشتن و کلا تشریف نیاوردن تا رکورد هفته ای یک روز غیبت ایشون حفظ بشه. این بار فکر میکنید کدوم قسمت بدنشون درد میکرد؟ سرش؟ کمرش؟ شکمش؟ نه نه، هیچ کدوم. ایندفعه کلا همه جاش درد میکرده!!!!

۳- یه حس بدی از دیشب پیدا کردم. وقتی رسیدم خونه، همسر خبر داد که فردا -یعنی امروز- با برادرش میرن کرج تا از خاله بیمارش عیادت بکنن و جمعه بر میگردن. در این سه هفته گذشته مادرزن جان دلسوزانه درحال مراقبت از خواهربد حالش بوده، از ذوقی که بابت نبودنشون بهم دست داد، یکه خوردم. (البته من دقیقا نمیدونم وقتی میگن «یکه خوردن» یعنی چی چی خوردن، فقط شان نزولشو میدونم!) خلاصه، بعد از یکه خوردن نشستم و برای خودم برنامه ریزی کردم که چه و چه و چه بکنم. طبیعتا به فیلم و کتاب و پیتزا و قهوه و اینستا و یحتمل چند نخ سیگار محدود میشه. ما از اوناش نیستیم که اینجور وقتا دور از چشم همسرشون... البته ناگفته نمونه که با ماشین من میرن!

۴- اینکه من نمیرم بیشتر به خاطر اینه که اگر من باشم احتمالا میخوان مثل مهمون باهام برخورد کنن و بیشتر تو زحمت میوفتن. طبیعتا تصمیم گرفتم بمونم خونه و از خلوتم لذت ببرم. 

۵- هنوزم در ادامه دادن این سبک پست ها تردید دارم...


۱۰:۳۰)

۶- تقریبا مطمینم همه مردای متاهل آرزوی تنهایی در چند شب از ماه رو دارن. نه اینکه بخوان کار خاصی بکنن، فقط هیچ زن و بچه ای دوروبرشون نباشه. کمترین مزاحمت و حرف و گفت ممکن... خلاصه اینکه کسی یا چیزی اطرافشون نباشه. باور نمیکنید؟ از همسر یا پدرتون سوال کنید.


اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 108 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 17:49