از هر وری، دری (۱۰)

ساخت وبلاگ

1- یکی از چیزایی که هیچ جوری نمیتونم باهاش کنار بیام این مقوله «پیری» و کهولت سنه. یعنی نه از پیری خوشم میاد و نه از پیر!  همینطور موی سفید و عصا و کمرخمیده و چین و چروک و پوست شل و وارفته و پلکای افتاده و حتی لباس پوشیدن متناسب اون حال و هوا. حتی از این جمله که «دل باید جوون باشه» هم خوشم نمیاد. چه فایده داره که دل آدم جوون باشه وقتی شکل و شمایل و توان بدنی همراهی نمیکنه؟ نه اخه... خودتون بگین لطفش چیه؟ حالا باز جای شکرش باقیه که من هیچ ذهنیتی از پیری احتمالی خودم ندارم. یعنی یه جورای فکر میکنم به اون دوران نمیرسم. یه جایی یکم جلوتر راهم بریده میشه و ریغ رحمت رو به حول و قوه الهی سر میکشم. خیلی هم خوب.

ادامه مطلب
اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdaddyone بازدید : 96 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:57