اندیشه ناگهانی شماره ۷ : توهم تغییر

ساخت وبلاگ

سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۷ ب.ظ

علمای تعلیم و تربیت که نه، ولی علمای سبک زندگی و موفقیت و این دست علوم کوچه بازاری که اتفاقا ید طولایی هم در برگزاری نشست های تهییج و برانگیختگی و ویاگراوار دارند، اعتقاد غریبی دارند به تغییر. سق این دوستان رو به طور گسترده با این واژه یرداشته اند و در پاسخ به هر سوال و مساله و ابهام کوچیک و بزرگی که باهاشون درمیون گذاشته میشه یه "تغییر کن" گل و گشاد به خیک مبارکتون میبندن و بعد هم کلی داستان و افسانه و مثل از آدمهای آشنا و ناآشنا میارن که با تغییر در مثلا کارشون یا زندگیشون تونستن به چه کامیابی های عسل واری برسند... القصه، نتیجه این میشه که شما یا کارتون رو تغییر میدید یا همسرتون رو!!!
واقعیت موضوع اینه که اون چیزی که نیاز به تغییر و دگرگونی داره صرفا و صرفا دیدگاه و نگرش ماست. هیچ بهبودی در زندگی و حیات و رفاه و آسایش ما اتفاق نمیفته تا وقتی که ما دیدگاه اشتباهمون رو تغییر ندادیم. ممکنه کارمون یا محل کارمون رو تغییر بدیم اما تا وقتی همون دیدگاه رو داشته باشیم، همون کارها رو انجام میدیم و در نهایت هم به همون نتایج دست پیدا میکنیم. شاید بهتر باشه مسایل جاری زندگیمون رو به دو دسته اساسی و غیر اساسی تقسیم بکنیم. موارد غیر اساسی اونهایی هستن که قابلیت تغییرات عمده بیرونی رو دارند. مثل اتوموبیل، محل کار، سرووضع و ظاهرو از این دست مسایل که بنیان زندگی رو با چالش مواجه نمیکنن اما در کیفیت اون موثرن. درواقع این تغییرات صرفا باعث بهتر شدن حس شما نسبت به خودتون و دنیای پیرامونتون میشن و گاها سبب رشد و بهبود سطح روانی و یا حتی مادی زندگی شما هم میشن. اما داستان مسایل بنیادی و اساسی زندگی شما، داستان کاملا متفاوتیه. در این دست مسایل فقط شما زمانی میتونید دست به تغییر بزنید و امید به بهبود داشته باشید که ابتدا دیدگاه و ذهنیت خودتون رو نسبت به اون مقوله تغییر داده باشید تا در مرحله بعدی برید سراغ سوژه تغییر. اونهم در صورت ضرورت اکید. در واقع در مسایل بنیادی ابتدا باید تغییرات رو از درون خودتون آغاز کنید و بعد اون رو به مسایل بیرونی تعمیم بدید. اگر شما دیدگاهتون رو نسبت به یک رابطه دوستی یا زندگی مشترک و پارتنر و توجهات و نیازهایی که انتظار دارید یا براورده باید بکنید، تغییر و بهبود ندید و صرفا کیس مربوطه رو عوض کنید، با نفر بعدی هم به همون نتایج قبلی میرسید، یا حتی در محیط کار. یادتون نره که تغییرات بنیادی تاثیر مثبت یا منفی خودشو در جمیع جوانب حیات شما نشون میده پس اگاهانه پا به این صحنه بگذارید و بررسی کنید که ارزششو داشته باشه.

پی نوشت:
- تغییر محل کاری من، اونهم بعد از پیشنهاد نهایی مجموعه قبلی که حاضر بود همون حقوق رو بهم پرداخت کنه، غیرضروری و حتی اشتباه بود. حتی با درنظر گرفتن کاهش چشمگیر در مسافت. حقیقت اینه که حتی به ضررم هم شد. چرا که قبلا هرروز در طول راه میخوندم یا گوش میدادم -کتاب- و بینهایت از اینکار لذت میبردم. به علاوه به هردلیلی روحیه بهتری داشتم.
- تغییر کردن به ذات بد نیست اما باید منطقی و حساب شده باشه... به متن اصلی پست هم توجه کنید.
- انگ «تو همیشه همینی هستی که هستی» فقط نشون میده که خود ما همونی هستیم که بودیم!!
- یادمون نره که گاهی ما احساسات و اندیشه های ناگهانی مون رو بدون هیچ عمق و موندگاری ای توی پستمون میاریم. این صرفا نوعی برون ریز احساسات و خود درمانگری روانیه و به هیچ عنوان ریشه ای و جاودانه نیست. کاش خواننده هامون هم یاد بگیرن که فقط پست رو تحلیل کنن و سبب قضاوت درباره کل حیات و زندگیمون نشه. هرچند بازهم اعلام میکنم من مشکلی با قضاوت های شما ندارم و از تحلیل هاتون که گاه بینظیر و متحیرکننده است،‌ لذت میبرم.
* نازلی، لطف کن و اندیشه ناگهانی قبلی رو یه نگاهی بنداز دوست من.
* کسی خبری از نویسنده (دخمه-فرزندپنجم-لاطائلات) داره؟ اصلا زنده است؟

۹۶/۰۵/۲۴

آقای پدر

پاسخ:
"...و اینکه به نظر من اغلب ما خواننده ها وقتی با متنی مواجه میشیم اون رو با شرایط فعلی خودمون رنگ می کنیم..."

این قسمت مورد علاقه من از کامنتت بود. به نظرم دقیقا همینه و اون چیزی که باعث میشه خواننده ها وبلاگی رو دنبال کنن همین سمپاتیک بودن اونه، چیزای دیگه هم هست مثل دیدگاه یا شیوه بررسی موضوعی از طرف نویسنده. اما قطعا مهمترینش همونه.

از لطفت متشکرم و تحلیل اشتباهی از من نداشتی غیر از اون «بسیار باهوش و مستعد...» خودم خیلی بهش اعتقاد ندارم. اما درباره یکنواختی و روزمرگی و تخلیه انرژی نهفته... حرف درستی داشتی.

امیدوارم وضعیت شغلی و اجتماعی شما هم مطلوب و دلخواه بشه

پاسخ:
با شرایط کاری که قطعا هماهنگ میشم. چاره ای ندارم.

اصطلاح پای یک زن درمیونه صرفا برای مسایل عاطفی نیست. مثلا درمورد تغییر محل کارم هم شاید اگر تحریک همسر نبود اتفاق نمیوفتاد. درواقع اینجا هم پای یه زن در میونه.خخخخخخ

خوشحالم که دختر نیستم! کار سختیه.

دلم میخواد بدونم چی تو ذهنت بود. شاید خیلی هم به صلاح باشه

پاسخ:
برای من هم دقیقا همین اتفاق افتاد یعنی تنبلی و رخوت بوجود اورد به علاوه کتاب خوندنم خیل کند شد. یکم سخته تایم اضافه رو کار دیگه ای بکنم چون که بخاطر گرمای هوا ترجیح میدن زودتر برسم خونه و اونجا هم اسیر فندق میشم!!!

اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند...
ما را در سایت اندیشه ناگهانی شماره ۳ : آنها دیوانه اند دنبال می کنید

برچسب : اندیشه,ناگهانی,شماره,توهم,تغییر, نویسنده : fdaddyone بازدید : 88 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 5:02